joghatayphotos



https://saadipour.persianblog.ir/Rqe9vmXl6gCeD6BxAWak-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D9%88-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D8%A8%DA%86%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%86%D8%B3%DB%8Chttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AFhttps://www.tabnak.ir/fa/news/137413/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B5-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87http://anti-shayee.blogfa.com/post/138

*عکس شماره 1 عکس شماره 2

به نام خدا

ای بسا که گهی پیش می آید که دروغ چنان راست می نماید که اگر تمام علما و حکما عقل در عقل سازند نتوانند دروغ را رسوا نمایند! براستی چرا چنین است؟ برای روشن شدن موضوع به این مثال توجه فرماید اگر لیوانی پر از آب بر زمین تشنه ای ریخته شود چنان بالفور جذب گردد که جمع نتوان کرد! .اما اگر همین آب بر روی زمین آبناکی! ریخته میشد ای بسا که ممکن بود مقدار کثیری از آنرا باز گرداند هرچند گل آلود. داستان جذب حداکثری شایعه و دروغ در اجتماعی بستگی به میزان عطش و جذبناکی آن اجتماع برمیگردد هرچه شور و شوق ملتی برای دریافت پیامی شدیدتر باشد سرعت جذب شایعه و دروغ بالاتر خواهد بود ! حال میخواهد مثبت باشد یا منفی . وقتی جامعه ای دلتنگ موضوعی است .براحتی بدنبال جذب است فرق نمی کند منبع آبچه باشد! .موضوع بر طرف کردن عطش است! یکی از موضوعاتی که در جامعه ما کشش داشته و دارد تمثال و تصویر پیامبر و ائمه هدی است .علیرغم آنکه نگارگری از موجود ذی روح در اسلام حرام است! ولی ملت مسلمان شاید تحت تاثیر عیسویان که در و دیوار معابدشان را به تصویر حضرت عیسی و مادرش منقوش کرده اند نیز دوست دارند با ورود به معابد و مقابر بزرگان دینی خویش با تصویر و تمثال آن بزرگوران روبرو شده و حظ بصری و معنوی ببرند! ولی چون تصویر گری در اماکن مقدسه ممنوع بوده در همیشه تاریخ اسلام .مسلمین این آرزو را از مقابر و معابد به درون خانه خویش برده و منتظر ریزش آبشار آرزویشان بودند! تا کام تشنه شان را ملموس و ملحوض سازند! .

گفتنی است یکی از دلایل تحریم نگار گری و نقاشی از انسان و حیوانات صاحب روح ترس اسلام از تکرار تاریخ و آغاز مجدد بت پرستی است زیرا به روایت تاریخ بت پرستی از آنجا آغاز شد که یکی از انبیای الهی درگذشت .بعد از درگذشت وی مشتاقان و علاقمندان حضرتش در کنار خانه وی گرد می آمدند و به یاد ایام وصل اشک می ریختند.شیطان که دید وقت بذر پاشی است در قالب پیرمردی بر روی دیوار خانه پیامبر نگاره ای از آن حضرت برکشید تا مردم همچون گذشته با تصویر پیامبر عطش اشتیاق را سیراب سازند چون مدتی بگذشت .ابلیس با ساخت مجسمه ای از آن حضرت به مشتاقان گفت چرا زحمت می کشید هر روز به اینجا می آیید این مجسمه ها را بگیرید و بخانه ببرید تا پیامبرتان دایم در جلو چشمتان باشد! عاشقان را این پیشنهاد خوش آمد و بدین سان مجسمه آن حضرت جایگزین تمثالش گشت .بمرور زمان که نسلهای گذشته در گذشتند نسلهای خلف همانند عصر ما دچار دگردیس افکار شده و مجسمه پیامبر را بعنوان خدا به پرستش گرفتند! بدین سان بت پرستی رواج یافت لذا اسلام بخاطر از بین بردن ذی مقدمه نگارگری را تحریم کرده است.

برمی گردیم به بحث تمثال بزرگان دینی .چون این خلا در ذهنیت محبین بود اگر کسی تمثالی و تصویری می ساخت که به آن بزرگوران نسبت داده می شد بلافاصله در قلوب عامه و حتی خواص! گرچه پنهانی جای می گرفت! .بعد از اینکه آن غلظت برخورد با نگارگری در قرون میانه اسلامی از بین رفت .ابتدا مینیاتور و سپس نقاشی قهوه خانه ای در ایران باب شد.نقاشان را خوشایند بود که گریزی هم به موضوعات پرطرفدار مذهبی بزنند از جمله رسم تصاویر از پیامبر و اولیاء.با توجه به اینکه یکباره نمی شد سراغ پیامبر و امامان رفت .بنظر میرسد ابتدا نگار گری از اهل بیت شروع شدکه همگی در یک قاب ظاهر شده بودند! صورت پیامبر و اهل کساء بصورت هاله نورانی رسم می شد تا جامعه و علما اصل داستان را بپذیریند سپس در مرحله بعد حضرت عباس که دلاور محبوب و یل دشت کربلا بود و از سویی امام معصوم هم نبود صاحب تصویر شد و در مراحل بعد سایر امامان .جای خالی تصویر پیامبر عظیم الشان اسلام در این آلبوم خانوادگی امت خالی بود! و کسی را جرات رسم نگاره ایشان در بزرگسالی نبود! تا اینکه کارت پستالاروپاییکه منبعث از عکس یک عکاس اهل چکسلواکی سابق از یک نوجوان تونسی به سال نزدیک به 1283شمسی بود که در اروپا بعنوان شناسه ای از قوم و نژاد عرب چاپ شده بود سر از مصر و سپس ایران در آورد.و با رسیدن به دست یک هنرمند ایرانی چون نام محمد را داشتعامدا یا قاصرا بعنوان تصویری از نوجوانی پیامبر ترسم و توزیع و پسندیده شد و خیلی سریع به عکس محبوب دیوار و گوشه رف و دربند و میز کار مبدل شد!

کار تا آنجا پیش رفت که نسخه ای از این تصویر به امام راحل اهداشد! . بنا به روایت حجت الاسلام رحیمیان برخورد مثبت ایشان با این تصویر موجب تعجب وی شده بود! .چرایی پذیرش این تمثال را میتوان چنین حدس زد که امام قبلا چهره پیامبر را در رویای صادقانه ای دیده بوده و هنگامیکه این عکس به ایشان عرضه شده با رویای صادقه و توصیفات روایی شمایل آن حضرت تطابق داشته لذا از سوی امام بعنوان تمثال نگار به مکتب نرفته! پذیرفته شده است!. هرچند که امام از منبع ترسیم این نگاره بی اطلاع بوده است! .

واما با توجه به اینکه برما معلوم شده این تصویر یک نوجوان تونسی است چرا ایننگاره شبیه تمثال مبارک پیامبر است ؟ در این باب می توان گفت که در صدر اسلام دسته ای از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام برای در امان ماندن از آزار و اذیت امویان به تونس و مراکش مهاجرت کرده و در آنجا ساکن و منتشر شده اند بعید نیست که لنرت عکاس این عکس تصویری از نوادگان پیامبررا در تونس شکار کرده که شباهت بی بدیلی به پیامبر داشته و عکاس بیخبر از داستان بوده است . همانطور که روایات تاریخی میگویند شبیه ترین خلق به رسول الله حضرت علی اکبر بود شاید این عکس نیز عکس یکی از سادات باشد تشابه بی نظیری به جد اعظمشان دارد!

و اما نکته درخور توجه اینکه این عکاس دو تا تصویر از این نوجوان مصری که گویا محمد نام داشته گرفته است .اولی تصویری نشسته که با توجه به در هم ریختگی و نامرتب بودنلباس سوژه - عقب رفتن لباس از روی دوش -معلوم است بدون خبر و بحالت طبیعی برداشت شده است و همین عکس در ایران به نگاره پیامبر تبدیل شد! (عکس شماره 1)و اما عکس دوم که سوژه لباس خود را مرتب کرده و حالت عکس پرسنلی و جدی بخود گرفته استمتاسفانه بدست نگار گر ایرانی نرسید تا نگاره ایبی نقص از نوجوانی پیامبر اسلام ارائه دهد! (عکس شماره 2).

بد نیست بعنوان خاطره عرض کنم در دهه هفتاد بنده این نگاره را در کتابخانه سازمانی بر روی میز کتابدار دیدم و به او اعتراض کردم که این عکس نمی تواند با این وضعیت درهم ریخته و شه! عکس پیامبر باشد زیرا طبق روایات پیامبر از کودکی به آراستگی ظاهر و لباس بسیار اهمیت می داده است .ولی ایشان این استدلال را نپذیرفت تا اینکه چند سال بعدبطور تصادفی در نت متوجه اصل و فرع داستان این تصویر شدم و چون در سرچ تصویری متوجه داستان شدم بر آن آمدم تا با تحلیلی چرایی اقبال عمومی از این نگاره را برای شما باز گویم.هنوزم برای بنده قابل تصور نیست این عکس مربوط به پسر باشدچرا کهظرافت صورت سوژه و از سویی دسته گلی که در زیر عمامه بناگوش جای خوش کرده نشان از مونث بودن سوژه دارد تا مذکر بودن وی ! زیرا از یک نوجوان پسر چنین کاری بعید بنظر میرسد آنهم از نژاد عرب! والله اعلم.

*ترجمه متن نوشته شده در حاشیه عکس کناری عکس 1 می گوید این پوستر در سال 1377 بعنوان عکس جوانی پیامبر در تهران خریداری شده است!


آخرین جستجو ها